زیرا فرانسیس سخت اعتقاد داشت که با هیچ مرد دیگری رابطه نخواهد گرفت. البته این ترفند فرانسیس بود تا خودش را از دست پاتریک خلاص کند. اگرچه این رابطه فراز و نشیبهای زیادی داشت، اما چشم عبرت بین پاتریک را متوجه بسیاری از مسایل کرد. پاتریک یاد گرفت که نبایستی در ابتدای رابطه، خودش را کاملاً رها کند و آموخت که روند سرمایهگذاری عاطفی را بایستی با تدبیر بیشتری نظارت کند. یاد گرفت از طرف مقابل ایدهآل سازی نکند و در ذهنش از افراد، تصویری بیعیب و نقص پدید نیاورد. البته همهی کارهای پاتریک به این باورش برمیگشت که او فکر میکرد که خودش آدم بیارزشی است و دیگران بیعیب و نقص هستند.
پاتریک: همیشه فکر میکردم که در روابط عاطفی این اصل را بایستی رعایت کرد که نگذارم طرف مقابل از من جدا شود. فکر میکردم که باید هر طور شده فرانسیس را نگه دارم. زهی خیال باطل. حالا متوجه شدم که این اصرار من نشانگر باورهای من بوده است. بایستی به دیگران اجازه انتخاب بدهم، اما از طرفی بایستی عواطف خودم را نیز کنترل کنم تا آسیب نبینم.
افراد هیجانی معمولاً با افراد منطقی ارتباط برقرار میکنند. عشق باثبات ریچارد به لیزا کمک کرد که هیجانهای پرشور خود را کنترل کند، در حالی که این کار را فقط قبلاً در مقابل ما انجام میداد.
لیزا در ابتدای رابطه، علاقه و اشتیاق کمی داشت، اما به تدریج این علاقه افزایش یافت. این اولین ارتباط لیزا بود که چند ماه ادامه داشت، زیرا در سایر روابطش یک روزه عاشق بود و دو روزه فارغ. این مسأله باعث شد که قبل از پدیدآیی عشق شورانگیز، رابطهی آنها استحکام بیشتری بیابد. لیزا کمتر احساس آسیبپذیری میکرد. بنابر این رابطهاش را با ریچارد حفظ کرد و کمتر او را به بیوفایی متهم کرد.
منبع:
http://maziyarjelveh.com/borderline-personality-disorder/
زیرا فرانسیس سخت اعتقاد داشت که با هیچ مرد دیگری رابطه نخواهد گرفت. البته این ترفند فرانسیس بود تا خودش را از دست پاتریک خلاص کند. اگرچه این رابطه فراز و نشیبهای زیادی داشت، اما چشم عبرت بین پاتریک را متوجه بسیاری از مسایل کرد. پاتریک یاد گرفت که نبایستی در ابتدای رابطه، خودش را کاملاً رها کند و آموخت که روند سرمایهگذاری عاطفی را بایستی با تدبیر بیشتری نظارت کند. یاد گرفت از طرف مقابل ایدهآل سازی نکند و در ذهنش از افراد، تصویری بیعیب و نقص پدید نیاورد. البته همهی کارهای پاتریک به این باورش برمیگشت که او فکر میکرد که خودش آدم بیارزشی است و دیگران بیعیب و نقص هستند.
پاتریک: همیشه فکر میکردم که در روابط عاطفی این اصل را بایستی رعایت کرد که نگذارم طرف مقابل از من جدا شود. فکر میکردم که باید هر طور شده فرانسیس را نگه دارم. زهی خیال باطل. حالا متوجه شدم که این اصرار من نشانگر باورهای من بوده است. بایستی به دیگران اجازه انتخاب بدهم، اما از طرفی بایستی عواطف خودم را نیز کنترل کنم تا آسیب نبینم.
افراد هیجانی معمولاً با افراد منطقی ارتباط برقرار میکنند. عشق باثبات ریچارد به لیزا کمک کرد که هیجانهای پرشور خود را کنترل کند، در حالی که این کار را فقط قبلاً در مقابل ما انجام میداد.
لیزا در ابتدای رابطه، علاقه و اشتیاق کمی داشت، اما به تدریج این علاقه افزایش یافت. این اولین ارتباط لیزا بود که چند ماه ادامه داشت، زیرا در سایر روابطش یک روزه عاشق بود و دو روزه فارغ. این مسأله باعث شد که قبل از پدیدآیی عشق شورانگیز، رابطهی آنها استحکام بیشتری بیابد. لیزا کمتر احساس آسیبپذیری میکرد. بنابر این رابطهاش را با ریچارد حفظ کرد و کمتر او را به بیوفایی متهم کرد.
منبع: